رزمندههای ما وقتی پا به جبهه میگذاشتند، اول از خودشان شروع میکردند و ابتدا در مبارزه با نفس خودشان به پیروزی میرسیدند و بعد در خط مقدم و سنگرها علیه دشمن بیرونی میجنگیدند.
سرتیپ دوم امیر دربندی در سال ۱۳۳۴ در تهران متولد شد. وی در سال ۱۳۵۱ در رسته بهداری به استخدام ارتش درآمد و در مرکز آموزش بهداری نیروی زمینی مشغول به خدمت شد و پس از گذراندن دورهی آموزشی در سال ۱۳۵۳ به هوانیروز اصفهان منتقل شد. سرتیپ دربندی در دوران پیش از انقلاب، همگام با نیروهای انقلابی و نظامیان همفکر خود به صف راهپیماییها پیوست. وی پس از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۵۸ و طی دوره افسری، در اول شهریور ۱۳۵۹ به گردان ۱۴۵ پیاده لشکر ۹۲ زرهی اهواز که در پادگان تیپ ۳ دشت آزادگان قرار داشت، منتقل است.
در آن زمان هنوز جنگ آغاز نشده بود. سرتیپ دربندی تحصیلات تکمیلی خود را در رشتههای پرستاری، الهیات و روابط عمومی ادامه داد. در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ تهاجم عراق با حملهی هوایی به فرودگاههای کشور آغاز شد. از این زمان، سرتیپ دربندی همراه با تیپ ۳ در منطقه حضور پیدا کرد و تا پایان جنگ در مناطق عملیاتی خوزستان به انجام وظیفه پرداخت و در تمام عملیاتها از جمله ارتفاعات الله اکبر، طریق القدس، فتح المبین و.. بهعنوان افسر بهداری، حضور چشمگیری داشت و در تخلیه مجروحان در خط مقدم جبههها نقش مهمی ایفا کرد. امیر دربندی پس از ۳۵ سال خدمت در ارتش جمهوری اسلامی بازنشسته شده و امروز نیز بهعنوان یکی از فعالترین راویان دوران دفاع مقدس در هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرازی مشغول به خدمت است.
او از سال ۱۳۶۵ و درحالیکه دفاع مقدس ادامه داشت در کنار جنگ در جبههها به بیان خاطرت دفاع مقدس و روایتگری پرداخت. شرح عملیاتهای جنوب، ارزشهای دفاع مقدس، نقش و مدیریت امام در دفاع مقدس، دفاع مقدس با نگاه اخلاقی، خاطرات شهدی ارتش و … از مهمترین محورهای روایتگری ایشان است. با او در خصوص بایدها و نبایدهای روایتگری گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
با توجه به سخنان رهبر انقلاب بفرمایید که تعریف و وظیفه راوی چیست و اصولا راوی دفاع مقدس باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
شهدا مثل آیات قرآن کریم هستند؛ یعنی همانطور که به آیات قرآن کریم بدون وضو نمیشود دست زد چون مقدس و مطهر هستند، شهدا هم همچون آیات الهی مقدس و مطهر هستند و زندهاند و عند ربهم یرزقون هستند. راوی وقتی میخواهد روایت شهدا را بگوید؛ یعنی دقیقا میخواهد آیات قرآن را بخواند. خواندن آیات قرآن مقدماتی دارد؛ باید پاک باشیم، بدون وضو دست به آیات قرآن نزنیم و… یک راوی هم برای روایت زندگی شهدا، سیره شهدا، خصوصیات شهدا، جنگ و نبرد و رزم شهدا، باید یکسری ویژگیهایی داشته باشد.
ویژگی اول این است که باید وضو بگیرد. خود من تابهحال بدون وضو نه در یک کلاس روایتگری و نه در کلاس شهدا و نه هیچ جمع و جلسهای شرکت نکردهام. وضو علاوه بر طهارت جسمی، برای انسان طهارت روحی هم میآورد، روای را خودبهخود وارد یک عالم و یک فضای بهتر، عرفانیتر و معنویتری میکند. راوی اولین بایدی که میبایست رعایت کند این است که باید یادش نرود که او آیینه تمامنمای رزمندگان است و دارد با مخاطبینش از این زاویه صحبت میکند. اکثر این مخاطبین کسانی هستند که بعد از جنگ به دنیا آمدند، جنگ را یا از روی نوشته خواندند یا از تلویزیون دیدند یا حداکثر به سفر راهیاننور رفتهاند و جنگ را در آنجا دیدهاند. آنها رزمندهها، جانبازها، فضای جنگ و رزم را ندیدهاند، احساس و لمس نکردهاند.
مخاطب باید با دیدن چهره راوی، بهعنوان یک رزمنده پیشکسوت باید همه سلوک رزمندهها را به یاد بیاورد و با خود بگوید رزمندهها اینطور بودهاند. راوی باید این سوال را از خود بپرسد که آیا میتواند آیینه تمامنمای رزمندگان باشد و تمام جبهه، تمام رزم، تمام اخلاق، تمام نشاط، تمام فداکاری رزمندهها را با صحبت کردن میتواند به دانشآموزان، دانشجویان و مخاطبین خود منتقل کند؟ راوی در هر جا از نظر مکانی یا از نظر زمانی باید جلوه یک رزمنده، جلوی ایثارگر و فداکاری یک رزمنده باشد تا بتواند خصوصیات رزمندهها را منتقل کند.
خصوصیات رزمندهها از همهچیز مهمتر است. شهدا در وصیتنامه خودشان بر روی مسئله ولایتپذیری و ولایتمداری تاکید کردند. یک راوی نمیتواند هم روایتگری کند و بعد که صحبتهایش تمام شد، جایی نشستند و دارند با گروهی چای میخورند یا غذایی میخورند شروع کند به انتقاد کردن از مسائل مختلف مثل رهبری یا غیره. انتقاد عیبی ندارد، ولی او باید وفاداری و فداکاریاش را نشان دهد. به نظرم مهمترین خصوصیت راوی است که راوی باید از خودش شروع کند. چون رزمندههای ما وقتی پا به جبهه میگذاشتند، اول از خودشان شروع میکردند و ابتدا در مبارزه با نفس خودشان به پیروزی میرسیدند و بعد در خط مقدم و سنگرها علیه دشمن بیرونی میجنگیدند. لذا راوی باید اول تزکیه نفس رزمندگان را در وجود خودش نشان دهد و بعد آن را در انظار مخاطب بروز دهد و ظاهر کند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با دستاندرکاران راهیاننور فرمودند که کسی که از راهیاننور برمیگردد باید یک زیارت با معرفت کرده باشد و یک ارزشافزوده برایش ایجاد شده باشد. از طرفی وقتی مخاطبان ما با مشکل اقتصادی، اجتماعی، روحی و… به راهیاننور میآیند، جواب سوالاتشان را نمیگیرند. شما با این نگاه دلسوزان راهیاننور موافق هستید یا نیستید؟
حرفی که مقام معظم رهبری گفتند حرف کاملا درستی است. اگر کسی به راهیاننور که از نظر اخلاقی یک مقدار عقب است، باید ارزشافزوده پیدا کند و باید به اخلاق و رفتارش اضافه شود، بهتر شود و به کمال برسد. یا مثلا اگر زائری از نظر ولایتپذیری نمرهاش یک است، وقتی از سفر راهیاننور بر میگردد باید با نمره ۱۰ برگردد. یا از نظر تعهد و تقید به انجام فرایضش باید متعهدتر شود. همه اینها ارزش افزوده است. راوی باید با بیان و رفتار «بغیر السنتکم» باشد؛ وقتی همراه یک کاروانی است به بعضی از مسائل دقت کند.
ننشیند تا برایش غذا بیاورند، خودش برود هم غذای خودش را و هم غذای بغلدستیهایش را بگیرد. این اخلاق و رفتارش خودبهخود تبدیل به الگو میشود و در ذهن مخاطب ارزشافزوده ایجاد کند. حال یک راوی اینطوری است و یک راوی هم نه، اینطور نیست و فقط عقلی و منطقی و معنوی هم صحبت میکند و شور و حماسی هم چاشنی حرفش است. یک عده آن را بهعنوان ایراد مطرح میکنند و میگویند اینها جنگ را احساسی مطرح میکنند. جنگ ما احساس بود. اگر به من احساس فداکاری و احساس ایثار دست نمیداد، آن وقت میشدم مثل یک سرباز استکبار که فقط کشتن بلد است. احساس و لطافت و دقت و ظرافت روح یک رزمنده است که باعث میشود سرباز دشمن را که دارد آب می خورد نزند.
این رفتار در هیچ جای کتابهای نظامی نوشته نشده است. سرتاپای این عمل احساس است. احساس هم خوب است. من احساس را نفی نمیکنم ولی در کنارش باید حرفهای عقلی، منطقی و علمی هم زده شود. مخاطب فکر نکند جنگ ما فقط جنگ «اللهاکبر» بود و رزمندهها وقتی از خاکریز بالا میرفتند و پایین میآمدند، نصفشان مثل برگ خزان زمین میریخت و نصفشان میرسیدند و جنگ ما علمی و عقلی بود. ساخت پل بعثت، جاده خیبر، جاده سیدالشهدا و… همه علمی و دقیق بود. در جنگ ما ظرافتهای علمی فراوان است؛ از محاسباتی که در عملیات مختلف باید انجام میشد تا محاسبات یک افسر توپخانه برای رها کردن یک گلوله توپ و اجرای یک آتش.
بهطور مشخص منظور من این است که چه ابعاد و زوایایی از دفاع مقدس از طرف راویان ما مغفول میمانده و گفته نشده است؟
روایان ما جنبههای علمی، عقلی، منطقی و سندی جنگ را نمیگویند. اگر بتوانیم سندیت گفته خودمان را با عکس، فیلم یا ارائه آدرس اسناد که مخاطب بعدا بتواند به آن رجوع کند، ارائه دهیم، شنونده بهتر حرف ما را میپذیرد و برایش جذابتر است. آن وقت دیگر لازم نیست خیلی به حاشیه بزنیم و زهرماری قاتی کنیم، جزئیات غیرواقعی به آن اضافه کنیم تا بتوانیم حرفمان را به مخاطب بقبولانیم. یک عده جنگ را فقط از نگاه خودشان روایت میکنند و روایتشان یک بعدی و از یک کانال است. فقط از ارگانی که خودشان بودند جنگ را میبینند و نقش بقیه را نفی میکنند. راوی ما اگر هم جایی نبوده، ندیده یا نمیدانید و فقط تلاش خودش را میگویید عیبی ندارد ولی این راه هم بگویید که دیگرانی هم اینجا بودند و نقشآفرینی کردند، کار کردند که من از نقش و کار آنها اطلاعی ندارم. این کار را نمیکنند و نه تنها از خودشان تعریف میکنند و بلکه میگویند دیگران نبودند و فقط ما بودیم. مخاطب بیچاره چه کند؟ آن دانشآموز و دانشجو چکار کند؟ ما باید دین خودمان را ادا کنیم و به دانشجو بگوییم که این قسمت جایش خالی است و ما خودمان را جای خانه خالی او نمیگذاریم.
از نگاه شما دقیقا باید در روایتگری چه کاری صورت گیرد تا خروجی راهیاننور زیارت با معرفت مدنظر رهبر معظم انقلاب باشد؟
راوی باید نسبت به دفاع مقدس آشنایی داشته باشد. راوی ضمن اینکه باید خودسازی را در خودش تمرین کند باید تلاش کند و اطلاعات عمومی خودش را نسبت به جنگ و دفاع مقدس افزایش دهد و بالا ببرد و همیشه از جیب نخورد. چون اگر بخواهد دیدههای خودش را تعریف کند تمام میشود. هر راوی جنگ باید در خانه خودش یک کتابخانه تخصصی دفاع مقدس داشته باشد. کتب و خاطرات مربوط به همه ارگانها را بخواند تا صحبتش فراگیر و همه جانبه و جامع باشد. مهمتر از همه سعی نکند دیگران را از رده خارج و نفی کند فقط به خاطر اینکه از خودش تعریف کند. بدترین نوع روایت کردن این است که من بخواهم با نفی دیگران خودم را اثبات کنم. باید هم آنها را اثبات کنیم و هم خودمان را اثبات کنیم. این واقعیت جنگ است و مقام معظم رهبری هم تاکیدشان روی این قسمت است.
رهبر معظم انقلاب در عرصه روایتگری میفرمایند که رویانی برای روایتگری انتخاب شوند که روزهای حساس و سرنوشتساز دفاع مقدس را از نزدیک درک کردهاند. از نظر شما انتخاب راویانی که جنگ را درک نکردهاند چه آثار و تبعاتی دارد؟
بعضی از عزیزان در پاسخ به این سوال بلافاصله عاشورا و کربلا را مثال میزنند. درست است، نسل جنگ یک روز میروند و تمام میشوند. ما در غیابشان باید چه کنیم. ناچار هستیم که یک عده راویان خوب و جدید تربیت کنیم. این هم به دست نمیآید، مگر با حضور افرادی که علاقهمند و عاشق به این کار هستند، نگاهشان نگاه مادی صرف نباشد. لازمه روایتگری صحبت کردن است، این ویژگی را داشته باشد و وارد عرصه میدان شود. ما باید اینها را راه بیندازیم و چارهای نیست. چون نسل جنگ مادامالعمر نیستند. نکته مهم این است که ما باید خود محتوای دفاع مقدس را حفظ کنیم. چطور باید حفظ کنیم؟ با راویان. چون محتوای دفاع مقدس جزو محکمات فرهنگی و تبلیغی ماست، باعث عزت و افتخار و اقتدار ملت ماست. هشت سال جنگ، جنگی طولانی است. ۲۸۹۰ روز از دفتر تاریخ ملت ما مربوط به جنگ و دفاع مقدس است.
آیا میتوانیم این تاریخ را فراموش کنیم؟ آقا میفرمایند: دشمنان ما و استکبار حتی با یاد و خاطره دفاع مقدس هم دشمنی دارند. چون میدانند جنگ ما مثل جنگ ویتنام نیست که خجالت بکشیم از تعریف کردن آن. آنهایی که به جنگ ما نرفتند افسوس میخورند و خجالت میکشند و آنهایی که بودند افتخار میکنند که در سربلندی کشور ایران سهیم بودند.
باید این هشت سال گفته شود. چون این هشت سال داستان مقاومت و فداکاری است و وقتی گفته میشود از درونش حججیها بیرون میآیند. اگر راوی ما خوب باشد ارزش کارش در این است که میتواند در جوانان ما حس مقاومت و مقابله با تهدیدهای دشمن را زنده کند و به وجود بیاورد. در حقیقت روایت آنها یک نوع واکسن ضد تهدید است، یک نوع واکسن مقاومت درونی است که ما این را به بدن و جان مخاطب خودمان -مخصوصا نسل جدید- تزریق میکنیم و آنها در مقابل ویروسها و میکروبهای زهرآلود و مسموم تبلیغاتی دشمنان مصونیت پیدا میکنند. طبیعی است که هرچقدر روحیه سلحشوری یک نسل و یک جوان بالاتر باشد، احتمال بروز آسیبهای روحی و آسیبهای اجتماعی و استرسها کمتر و میزان مقاومتش در برابر مشکلات بیشتر خواهد شد و در حقیقت به مخاطب نسل جوان به یک خودکنترلی میرسد و خودش را در مقابل دشمن واکسینه میکند. واکسینه کردن جوانان منوط بر این است که روایت ما خوب باشد. روایت جنگ ما متکی به آموزههای دینیمان است.
اگر ما اسلام را از دفاع مقدس بگیریم، هیچ چیز از آن نمیماند و مثل جنگهای دیگر فقط کشت و کشتار خواهیم دید. چیزی که جنگ ما را مقدس کرده است، اسلام و روحیه عاشورایی رزمندگان است. ما اگر این را بیان کنیم میتواند جوانمان را مادامالعمر در مقابل تهدیدها بیمه کنیم.
در بحث روایتگری دو تا دیدگاه وجود دارد؛ عدهای میگویند باید نگاه ما به این عرصه عمومی باشد و عدهای دیگر تاکید بر روایتگری تخصصی دارند یعنی میگوید اگر مخاطب ما دکتر یا مهندس است باید ابعاد و حوزههایی از دفاع مقدس را برای این مخاطبان روایت کنیم که مربوط به حوزه پزشکی و مهندسی است. نگاه شما به این دو دیدگاه چیست؟
اشکالی ندارد علاوه بر بیان اطلاعات عمومی در مورد دفاع مقدس و تاریخ و جغرافیای جنگ، به تخصص مخاطب هم نگاه کنیم و براساس تخصص مخاطب صحبت کنیم. ما در دفاع مقدس از همه تخصصها داشتیم؛ از پزشکی تا مخابرات و الکترونیک، مهندسی، پلسازی، جادهسازی و این دستاوردها را میتوان بهصورت تخصصی ارائه داد.
دیدگاهی است که میگوید ما بهجای اینکه دانشآموزان و دانشجویان را به راهیاننور ببریم، بهتر است آنها را در گلزار شهدای محله خودشان با شهدا درگیر کنیم تا روایتگری ما ملموستر صورت بگیرد. نگاه شما به این دیدگاه چیست؟
هر دو باید انجام شود و ما نمیتوانیم یکی را حذف کنیم. دانشآموزان و دانشجویان باید به سفر راهیاننور بروند و در منطقه حضور داشته باشند و معنویت آنجا را درک و لمس کنند. در شهرها و روستاها و مساجد، دانشگاهها، مدارس، یادوارهها، یادمانها و… هم میتوان در مورد شهید و شهادت و جانبازان و دفاع مقدس همایش برگزار کرد. دشمن دارد جوان ما را بمباران فکری میکند. مقام معظم رهبری فرمودند؛ دشمن آتش توپخانه دروغ، آتش توپخانه شایعات را روی سر ما میریزد. در این شرایط ما باید از هر زمان و از هر مکان و از هر روشی استفاده کنیم برای اینکه بتوانیم جوانمان را دو دستی حفظ کنیم. پس هم باید آن باشد و هم این باشد. این طور نباشد که هم به راهیاننور بودجه ندهیم تا نروند و همین اینجا بخشنامه کنیم که کلاس اول و دوم را به گلزار شهدا نبریم.